شعرطنز(درس3)
شعرطنز(درس3)
"در ایامی که صاف و ساده بودم"
به فکر درس و مشق افتاده بودم
همیشه جزوه اي اندر برَم بود
سرم لاي کتاب و دفترم بود
همه درها به رویم بسته بودم
ز خر خوانی شدیداً خسته بودم
ز خواب و از خوراك افتاده بودم
به بر و بچ پاسخ رد داده بودم
خریت کرده بودم بیش در بیش
پراندم از خودم بیگانه و خویش
به عشقم اس ام اس دیگر ندادم
جگرخون می شوم ا فتد چو یادم
نمودم دس بسر،عشق نهانم
دلیل این حماقت را ندانم
موبایلم را همیشه آف کردم
حسابی خر شدم من گاف کردم
زدم بر کامپیوتر چهار تکبیر
نمودم قهر با آهنگ و تصویر
نکردم رایت آهنگ جدیدي
شکستم رایتر و دستگاه وسی دي
ز خود ضبط خَفَن را دور کردم
به شدت خویش را سانسور کردم
نه در فکر کانال ماهواره
نمودم جمع دیشش را دوباره
ادامه مطلب